دکتر حسین خدادادی

( اندیشه های فلسفی و سیاسی)
مشخصات بلاگ
دکتر حسین خدادادی
بایگانی

۴ مطلب در آذر ۱۳۹۹ ثبت شده است

ارائه شده در ششمین همایش بین المللی فلسفه دین معاصر

چکیده:یکی از مسائل مورد مناقشه در بحث تجربه دینی، مساله واقعی بودن «امرمتعالی» است . «امرمتعالی» از مهم ترین ویژگی های اثباتی تجربه دینی است که برخی آن را زاده درون ذهن و برخی آنرا در زمره ضمیر ناخودآگاه بشری می پندارند. اما  نورمن ال گیسلر(متکلم و فیلسوف مشهور معاصر امریکایی) حکم به واقعی بودن متعلق تجربه دینی می کند.وی در کتاب «فلسفه دین» در اثبات و احراز واقعی بودن امرمتعالی، استدلالی را مطرح می کند که به تعبیر او بر اساس «روش تجربتی»، این فضاشکل گرفته است.

گیسلر پس از استدلال بر بدیهی بودن نیاز به امر متعالی در تجربه دینی چه نزدخداباوران و چه نزدخداناباوران، بر طبق اصل موضوعی « آنچه انسان ها واقعا نیاز دارند برآورده شدنی اند» درصدد اثبات واقعی بودن امرمتعالی است.دراین خامه پس از توصیف و تبیین استدلال گیسلر و تحلیل مبانی او مشتمل بر؛ «بدیهی بودن نیاز به امرمتعالی»، «امکان برآوردن امرمتعالی»،«تحقیق پذیری وجود امرمتعالی»، «تجربی بودن روش»، به نقد و ارزیابی آن پرداخته ایم. در نهایت ضمن پذیرش کلیت استدلال او ، نقد مبانی و لوازم آن، به این نظر رسیدیم که این استدلال را می توان شبیه «برهان فطری» در فلسفه اسلامی یافت که تقریر دیگری را از آن می طلبد و این در فضای خود می تواند نقبی از فلسفه دین به فلسفه تطبیقی باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۹ ، ۱۷:۱۸
حسین خدادادی

همایش بین المللی ظرفیت انقلاب اسلامی، کارآمدی و کارنامه نظام جمهوری اسلامی ایران

چکیده

مفهوم «ولایت» به عنوان مبنای حکومت شیعی، در اندیشه شیعه از بار معنایی وسیع و در عین حال از رویکردهای متفاوتی برخودار بوده است. در این مقاله به تبیین چهار رویکرد از مفهوم « ولایت » در سیر تاریخی اندیشه سیاسی شیعه و در سه دوره متقدم، میانه و معاصر پرداخته ایم که عبارتند از؛1. دوره متقدم؛  «ولایت فقهی» که از سوی فقهای متقدم مطرح شده و به نوعی قلمرو جداگانه ای از سیاست دارد البته نه به معنای سکولار، و دوران تقیه و مصلحت اندیشی است،2.دوره میانه؛ «ولایت عرفانی و صوفیانه»و به تعبیری «مرشد، نایب مجتهد» که محصول تفکر دوران صفویه است که در دوران تاسیس اولین حکومت شیعی شکل گرفت و البته از نظر ایدئولوژیکی و وسعت بازتاب، محدود بود.3.دوره معاصر؛ « ولایت کلامی- فقهی » یا همان « ولایت فقیه» که حاصل اندیشه امام خمینی و مبنای ایجاد انقلاب اسلامی و تاسیس حکومت اسلامی بوده و هدفش شکل دهی حکومت فراگیر شیعی، و دستاورد و بازتاب آن، جهانی می باشد و نهایتا «ولایت امت» که برگرفته از آرای شمس الدین است که نگرشی غرب مآبانه دارد و منطقه الفراغ سیر فقهی است. در پایان به تناسب هررویکرد، به بازخوردهای هر رویکرد در جامعه شیعه و دیگر جوامع پرداخته ایم. نتیجتا،رویکرد امام خمینی از مفهوم «ولایت » بهترین و تاثیرگذارترین رویکرد از مفهوم «ولایت» دانسته شد که علاوه بر تاسیس نظام وحکومت دینی، فضای صدور و بازتاب انقلاب را در جوامع دیگر حتی جوامع غیر مسلمان، بر اساس دو مولفه «تفکرات دینی» و  «استکبار ستیزی» ایجاد کرده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۹ ، ۱۷:۱۰
حسین خدادادی

مقاله علمی پژوهشی

چکیده: بازتاب انقلاب اسلامی در جوامع مختلف، امری ظاهر و آشکار است که نیاز به اثبات ندارد و اندک کنکاش در جوامع مختلف، ما را به کشف و شهود این بازتاب رهنمون می‌کند. درباره بازتاب انقلاب، نظرات مختلفی ارائه شده است که بر مبنای تفکرات غربی است و با هستی‌شناسی اسلامی سازگار نیست و رویکرد جامعی را در این باب عرضه نمی‌دارد که در این مقال به نقد و تبیین این نظریات پرداخته‌ایم. نظام نوری شیخ اشراق ساختار متناسبی برای نظریه بازتاب دارد. بنابراین تلاش شد بر مبنای ویژگی‌های نور در هستی‌شناسی او به بررسی نظام ایجاد شده پس از انقلاب اسلامی در ایران و تشابه این دو نظام بپردازیم. براساس این تشابه نظریه‌پردازی در مورد بازتاب انقلاب اسلامی تبیین می‌گردد. سپس به دو ویژگی مهم انقلاب اسلامی، یعنی انقلاب بر پایه ایدئولوژی دینی و استکبارستیزی اشاره کرده‌ایم. در بخش بعد به ویژگی‌های نور و بازتاب انقلاب اسلامی اشاره می‌شود که عبارتند از: مبدأ فراگیر، پویایی، عدم حصر جغرافیایی و عدم حصر زمانی.     

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۹ ، ۱۲:۵۳
حسین خدادادی

مقاله علمی ترویجی

چکیده: شیخ اشراق و علامه طباطبایی دوتن ازفیلسوفان مطرح درجهان اسلام می باشند که نظرات بدیعی رادرمباحث فلسفی واردکرده ودرحوزه معرفت شناسی، مبناگرا بوده اند. هرچند هیچ کدام، واژه ای دراین باره نداشته اند، اما استنباط کلام ایشان این ذهنیت رابه وجود می آوردکه مبناگرایی برای آنها به عنوان مساله ای فلسفی مطرح بوده است. دراین مقاله به مبناگرایی و بررسی تمایزات و تشابهات آراء این دوفیلسوف، دراین زمینه می پردازیم. هدف مهم ازتحقیق پیش رو، تبیین فرآیند رشد و توسعه معرفت شناسی در فلسفه اسلامی می باشد. این دوفیلسوف بعنوان دوشاخص برگزیده شده اند؛ شیخ به عنوان نمونه پس از مشائیان و کسی که نظرات بدیعی را پس از مکتب مشاء ارائه داد و علامه به عنوان اولین فیلسوف مسلمان معاصر که مبحث معرفت شناسی را در فصل جداگانه ای مطرح کرد. لذا بدیهی است تطبیق آراء آن دو در یکی از مسائل مطروحه در معرفت شناسی، نوع عقلانی سازی و پیشرفت درحوزه معرفت شناسی را در میان فلاسفه اسلامی آشکار خواهدساخت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۹ ، ۱۲:۲۵
حسین خدادادی